به نام انسانیت
اکبرعبدی میگوید:
یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم. هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.
گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟!
کاپشن خوشگلت کو؟
گفت: کاپشن قشنگی بود،نه؟ گفتم: آره!
گفت:من هم خیلی دوستش داشتم .
ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.
ولی من فقط دوستش داشتم...
:: موضوعات مرتبط:
خبر های پر بیننده ,
استاتوس های فیس بوکی ,
,
:: برچسبها:
به نام انسانیت اکبرعبدی میگوید ,
:: بازدید از این مطلب : 975
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0